خواننده آبکناری استاد قوامی

درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند
جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستند
فرا رسیدن نوروز باستانی 1390 بر همه شما عزیزان خجسته و مبارک
نويسنده : اباذر غلامي
جنگل هفت
دغنان در محوطه بسيار گستردهاي قرار داشت كه تا پيش از انقلاب سال 1357،
قسمت اعظم آن را جنگلهاي پهن برگ جلگهاي پوشانده بود. اين جنگلها
يادگار دوران سوم زمينشناسي با قدمتي يك ميليون ساله بودند. در متن و
حاشيه اين محوطه بيش از هفتاد روستا قرار دارد كه به كشت برنج و پرورش كرم
ابريشم و صيفي كاري و صيد ماهي و پرنده، روزگار ميگذرانند. در گذشته كشت
توتون و بهرهبرداري از چوبهاي اين جنگل از ديگر مشاغل اهالي بوده است.
اين جنگل پس از انقلاب اسلامي با عنوان جنگل كمبازده
به كلي كفبري شد. ابتدا در بخشي از آن نهال صنوبر كاشتند، كه هيچ
نتيجهاي نداد و بعداً همان مناطق را به توصيه كارخانه كاغذسازي چوكا در
رضوانشهر، نهالهاي درختان غيربومي سوزني برگ و كاج كاشتند كه هنوز به
مرحله بهرهبرداري نرسيده است.
بخشي از زمينهاي اين جنگل عظيم را كه تنها جنگل بزرگ و
مسطح جلگهاي باقيمانده گيلان بود، رانت خواران غيربومي تصاحب كردند كه
در ابتداي پيروزي انقلاب طرحهاي مشعشعانهاي را روي تابلوهاي بزرگ و كوچك
نوشتند و در نقاط مختلف منطقه به رخ اهالي كشيدند. كار اين طرحها به
جايي نرسيد. بخشي از اين منطقه به شهرك صنعتي صومعهسرا بدل شد كه در حال
حاضر واحدهاي فعال آن به انگشتان يك دست هم نميرسد. بخشي از منطقه اخيراً
براي احداث كارخانه كمپسوت انزلي با 6 ميليارد تومان هزينه در روستاي
خميران با كندي در حال احداث است.
حدود اين جنگل از حد شمالي در حاشيه جنوبي مرداب انزلي
از آبكنار تا كپورچال انزلي به طول 16 كيلومتر، حد غربي از كپورچال تا
رضوانشهر به طول 10 كيلومتر و از رضوانشهر تا پونل 10 كيلومتر و از پونل
تا شاندرمن از توابع ماسال به طول 10 كيلومتر، حد جنوبي از شاندرمن تا
ضيابر از توابع صومعهسرا به طول 15 كيلومتر، حد شرقي از ضيابر تا آبكنار
به طول 8 كيلومتر ميباشد.
از همه اين جنگل عظيم تنها پنج و نيم هكتار آن در
روستاي اشپلا از توابع انزلي باقيمانده است با درختان آزاد عظيمالجثه.
اين قسمت بسيار كوچك به دليل اينكه صاحبان محلي داشته است. و نيز مدعيان
دولتي در اقدامي جالب به پارك جنگلي بدل شده است بين دولت و صاحبان محلي
سالهاست يك مشكل حقوقي به وجود آورده است.
از نظر تاريخي بخش غربي ساحل سفيدورد در گذشته بيهپس
يا پساگيلان خوانده ميشود. اين بخش تا زمان صفويه 5 شهر عمده داشت، فومن،
گسكر، انزلي، رشت و تولم. در زمان شاه عباس صفوي كه حكومت گيلان يك دست
شد و مركزيت كل گيلان به رشت انتقال داده شد، كمكم از اهميت ديگر شهرها
كاسته گرديد.
بيگمان مركز حكومتي منطقه مورد نظر كه جنگل هفت دغنان
در آن واقع شده شهر گسكر بوده است. در حال حاضر در فاصله 55 كيلومتري غرب
رشت به تالش در كنار جادهاي كه از ضيابر به پونل ميرود تابلويي بنام
هفت دغنان به چشم ميخورد. اين نام به روستايي اطلاق ميشود كه در سي سال
اخير احداث شده است. در برخي از نوشتهها محققين به اشتباه هفت دغنان را
شهر خواندهاند و دغن را جويبار يا رودخانه اطلاق كرده اند. در حالي كه
جويبار و رودخانه معابر طبيعي عبور آبند و دغن معبري است مصنوعي براي عبور
آب كه بوسيله انسان حفر ميشود در زبان گيلكي به خندق فاقد آبي كه دور
حصار باغ يا مكاني باشد، لشكر گفته ميشود و به خندق كه براي عبور آب حفر
ميشود دغن اطلاق ميگردد. نگارنده از اطلاق عدد هفت به اين مكان اطلاعي
ندارد و در حول و حوش همين روستاي جديدالتأسيس نيز هفت دغن نديده است. اين
نام به طور عام به منطقه سابقاً جنگلي كه در ابتدا حدودش را مشخص
كردهايم گفته ميشود و اما شهر مدفون شده گسكر در يك كيلومتري جنوب شرقي
همين روستاي هفت دغنان و يك كيلومتري شرق روستاي لارسر از توابع صومعهسرا
و در شمال روستاي قران و چماچا از توابع شاندرمن و 4 كيلومتري غرب روستاي
بهمبر قرار دارد.
نگارنده در پژوهشي كه از سال 1355 در مورد شهر گسكر
شروع كرده است، در همان زمان خرابههاي اين شهر را از نزديك ديده، اين
خرابهها عبارت بودند از: يك حمام و چند خانه و يك گور محقر با 4-5 تكه
سنگ قبر روي آن. حمام و خانهها به كلي ويران بودند كه روي همه آنها
درختاني با قطر بيش از نيم متر سربرافراشته بودند. سنگ قبر متعلق به
سيدخروسه بود كه ميگفتند زن سيد شرفشاه است. آرمگاه سيد شرفشاه در روستاي
دارسرا از توابع رضوانشهر در شمال غربي همين محل با فاصله 4 كيلومتر قرار
دارد. بعد معلوم شد كه اين سيد خروسه همان خوريسو خواهر اميره ساسان
گسكري امير گسكر (اويل قرن هشتم) بوده است. شرح غم انگيز وصلت خوري سو و
شرفشاه در مقدمه كتاب ديوان شرفشاه دولابي كه به كوشش دكتر محمدعلي صورتي
وابسته فرهنگي ايران در بخارست در سال 1358 منتشر شد، به تفصيل آمده است.
سه پل آجري با ملاط گچ و آهك نيز روي دو رودخانه كه
حلقهوار شهر را در آغوش گرفته بودند در آن زمان ديده ميشد. هر سه پل عرض
3 متري و طول 6 متري داشتند و هر سه نيز شكسته و فرو ريخته بودند. در
جريان همين پژوهش به چند قصه در مورد چگونگي ويراني شهر گسكر برخوردهام
كه ذكرش در اينجا بيفايده نيست.
ميگويند در اين شهر استخر بزرگي پر از آب وجود داشت كه
ذخيرهگاه آب مزارع شهر بود و در اين استخر، قورباغه عظيم الجثهاي
زندگيميكرد كه باعث آزار اهالي شهر ميشد. اين قورباغه به انسان و حيوان
رحم نميكرد. گاو گوسفند و انسان را ميخورد اهالي شهر براي كشتن قورباغه
به هر حيلهاي دست زدند. راه به جايي نبردند. باز كردن ديوارههاي استخر
براي خروج آب فايده اي نداشت چون عمق آب بسيار زياد بود. حمله به قورباغه
حتي با تفنگ هم فايدهاي نداشت، چون قورباغه به زير آب ميرفت. عاقبت
اهالي شهر به اين نتيجه رسيدند كه آب استخر را خشك كنند. و قورباغه را
بكشند. در دعوتي همگاني مردم شهر پشته پشته هيزم به كنار استخر آوردند،
وقتي پشتههاي هيزم در محيط استخر به اندازه كافي جمع شد هيزمها را در
تمام اطراف استخر همزمان آتش زدند. شعلههاي سركش اين آتش عظيم كه چندين
شبانه روز ميسوخت آب استخر را به كلي خشك كرد و قورباغه عظيمالجثه در
لهيب سوزان آتش عظيم تركيد و منفجر شد و اين انفجار قورباغه شهر را به
كلي ويران كرد و تعدادي از مردم را كشت و عدهاي ديگر را ويلان و سرگردان و
فراري داد. راوي اين قصه آقاي مختار بيطمع متولد 1325 ساكن روستاي لارسر
از توابع صومعهسرا است.
قصهاي ديگر از انهدام اين شهر را نگارنده در سال 1356
از آقاي حسين بابازاده متولد 1255 ساكن روستاي خميران از توابع انزلي
شنيدهام. آقاي بابازاده در 110 سالگي از دنيا رفتند. ايشان حكايت ميكرد
در كودكي همراه پدرش چندين بار به بازار هفتگي گسكر كه روزهاي سهشنبه
برگزار ميشد،رفتهاند در يكي از ترانههاي تالشي در نوار ونگاونگ كه
آقاي هادي حميدي ماسالي آن را اجرا كردهاند، ترانهاي به نام گسكري بازار
وجود دارد كه شاعرش نامي ندارد و اما اصل قصه:
مادر و پدري كشاورز براي كشت برنج به شاليزارشان رفته
بودند و همراهشان گهواره حامل كودكشان را ميبرند. مادر و پدر گرم كار
برنج بودند و كودك نيز آرميده در گهواره. ناگهان ماري پيدا ميشود و كودك
را در گهواره نيش ميزند و ميكشد. پدر سئوال ميكند: مار، مار كافري يا
مسلمان؟ مار زبانش را بيرون نميآورد و پدر پي به كافر بودن مار ميبرد و
آن را ميكشد. خبر كشتهشدن مار به سران لشكر مارهاي كافر ميرسد. لشكر
مارهاي كافر به شهر گسكر كه محل زندگي پدر فرزند از كف داده و ماركش بود
حمله بردند و ساكنان محل همگي فرار ميكنند و شهر خالي از سكنه ميماند.
در مورد مار تقريباً در اغلب نقاط گيلان اين عقيده رايج
است كه اگر ماري در مواجهه با انسان و در پاسخ سؤال آدمي كه كافر است يا
مسلمان، زبانش را بيرون بياورد مار مسلمان است و كشتن آن گناه است ولي اگر
زبان در كام كشد، كافر است و قتلش واجب. خانم فاطمه محمدي متولد 1334
ساكن روستاي قران از توابع شاندرمن، خانم پري بيطمع متولد 1326 ساكن
لارسر، آقاي حسن حسنزاده متولد 1358 ساكن خشكه رودبار از توابع شاندرمن
همين افسانه را در سال 1385 تكرار كردهاند.
آقاي رجبعلي يعقوبي متولد 1324 و آقاي فرهاد قنبرزاده
متولد 1327 هر دو اهل روستاي بهمبر از توابع صومعهسرا، قصه قورباغه را به
شكلي ديگر تعريف كردهاند و آن اين كه قورباغه بزرگ در اصل سمي بوده است و
با زهرش آب استخر را مسموم ميكرد. آب مسموم گاو و گوسفند را مسموم
ميكرد و شير مسموم آنان انسانها را ميكشت و چون اهالي در مقابله با
قورباغه شكست ميخورند به ناچار شهر را ترك ميكنند.
در روستاهاي لالم ميان گسكر واقع در جنوب گسكر و نيز در
روستاهاي خرفهكوره، شيخ نشين ديلك در غرب گسكر و نيز در سكام، شانگاور و
خوشابر واقع در شمال غربي گسكر همين افسانه قورباغه سمي و يا آدم خوار كم
و بيش رايج است.
در قصههاي رايج گيلان قورباغه هيچ گاه مظهر شر نبوده است
و آنچه رايج است اين است كه ادرار قورباغه اگر به پوست آدمي برسد،باعث
ايجاد تاول ميشود و نيز باعث ايجاد «بيوقتي» ميشود. هر بلاي ناگهاني كه
باعث تب و لرز شود بدان بيوقتي گفته ميشود. در نقاط دور از هياهوي آدمي
كه گذرگاه آل است دامن آدم را ميگيرد. آل به جن گفته ميشود. در باور
مردم منطقه مورد بحث، جهش ناگهاني قورباغه هم به آل منتسب ميشود كه باعث
بيوقتي ميگردد. غروب بدترين زمان ابتلا به اين عارضه است. براي عدم ابتلا
به اين بلا، داشتن هر نوع وسيله فلزي و بهترين وسيله داشتن يك سنجاق قفلي
بر يقه كافي است. پس از ابتلا به اين بلا براي دفع بلا، بهترين كار دود
دادن اسفند است و يا باز كردن كتاب سر، كه اين را بايد دعانويس بنويسد.
اين كتاب توسط انتشارات حق شناس در رشت بچاپ رسيده و علاقه مندان براي تهيه اين كتاب مي توانند به آدرس: رشت-سبزه میدان-نبش بیستون-مرکز تجاری سبز-صندوق پستی۴١۶٣۵-١۴٨۵ رجوع كنند يا با شماره تلفن٠١٣١٢٢۴۴۴١۴ و نمابر ٠١٣١٢٢۴۶٧۶٩ تماس بگیرند.
ديگر كتب و تالفات دكتر طاهري شامل موارد ذيل ميگردد
بررسي ساختار تجديد حيات گونه راش در دانگ تجديد حيات لومر در جنگلهاي اسالم گيلان ( مجله دانشور دانشگاه شاهد) زمستان 1378
مشاور طرح تحقيقاتي بازسازي تالاب بندر انزلي در دانشگاه گيلان1374
مجري (به همراه مهندس باقري و دكتر عاكف )طرح تحقيقاتي اثر بهره برداري جنگل بروي تجديد حيات درختان راش و ساختمان خاك 1380( انجام شد)
جنگل شناسی بانضمام فرهنگ فرانسه-انگلیسی به معادل فارسی سال 1387 انتشارات حق شناس 300 ص.
جغرافیای جنگل های جهان انتشارات حق شناس 1388 250 ص.
درخت پرتقال
جناب آقاي عزيزي ( مدير كل محترم سازمان گردشگري و صنايع دستي) اين هفته در شبكه باران رشت
بدون شرح